چگونه دیدگاه دیگران را درک کنیم؟

نویسنده :
مدیران بیست‌ویک
تاریخ انتشار :
۰۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها :
درک و همدلی

چگونه دیدگاه دیگران را درک کنیم؟ افراد موفق و مؤثر به دنبال تعهد و الزام راستین و حقیقی هستند. این‌گونه افراد صرفا روی تکنیک­‌های کسب قبول تکیه نمی­‌کنند چون این‌گونه روش­ها تنها موجب تشویق دیگران…

چگونه دیدگاه دیگران را درک کنیم؟

افراد موفق و مؤثر به دنبال تعهد و الزام راستین و حقیقی هستند. این‌گونه افراد صرفا روی تکنیک­‌های کسب قبول تکیه نمی­‌کنند چون این‌گونه روش­ها تنها موجب تشویق دیگران به صورت کوتاه‌مدت می ­شود. این نتیجه ­ای بود که ما پس از مصاحبه با بیش از یکصد مدیر مؤثر و بشدت مورد احترام در صنایع و سازمان ­های مختلف کسب کردیم. یکی از الگوهایی که مورد توجه این افراد است این است که « دیگران را درک کنیم و با آن‌ها در جایگاه خوشان تعامل برقرار کنیم». برای این‌که متوجه شویم که چرا این مرحله بسیار اهمیت دارد، تصور کنید که شما در انتهای یک مرکز خرید ایستاده‌­اید؛ مثلا در گوشه‌ی شمال شرقی مرکز خرید و نزدیک یک کافه. سپس، تصور کنید که یکی از دوستان شما در آن سوی دیگر مرکز خرید، کنار یک اسباب‌بازی فروشی ایستاده­ است. حال تصور کنید که شما دارید به این دوست نشانی می‌­دهید که چطور خودش را به شما برساند.

خودتان را تصور کنید که می­گویید: «برای رسیدن به جایی که من هستم، از گوشه‌ی شمال شرقی مرکز خرید کنار یک کافه شروع می­‌کنم به نشانی دادن»! این کار کاملا بی‌معنی است، نیست؟ چون این‌جایی است که شما هستید، نه جایی که دوست‌تان هست.

البته این روشی است که ما اغلب از آن برای متقاعد کردن دیگران استفاده می­ کنیم – با اصطلاح‌­های خاص خودمان، طبق پیش‌فرض­‌های خودمان، و بر‌پایه‌ی تجربیات شخصی خودمان. در واقع یک شکاف ارتباطی بین ما و طرف مقابل­مان وجود دارد، اما ما به گون‌ه­ای رفتار می­‌کنیم که انگار آن‌ها از هم‌اکنون کنار ما و در این سمت شکاف قرار دارند.

ما با شروع کردن بحث از دیدگاه خودمان (این‌جایی که ما هستیم) مرتکب خطا می­‌شویم نظیر مثال مرکز خرید؛ برای‌این‌که بتوانیم به دیگری کمک کنیم تا از جایش حرکت کند باید بحث را از دید آن‌ها شروع کنیم (آن‌جایی که آن‌ها هستند).

برای ایجاد تأثیر واقعی باید از جایی که خودمان هستیم حرکت کنیم و به‌جایی که طرف مقابل‌مان هست برویم تا بتوانیم آن‌ها را به سه شکل درگیر موضوع مورد بحث خود کنیم:

۱. آگاهی از موقعیت: شما «مسئله» را درک می­‌کنید.

نشان دهید که شما از فرصت‌­ها و چالش­‌های پیش‌روی مخاطب خود آگاهید. ایده­‌ها و پیشنهاداتی ارائه دهید که به‌درد موقعیتی که وی در آن قرار دارد بخورد. هنگامی که توانستید حقیقتا واقعیت کنونی مخاطب‌تان را درک کنید، محتملا با چنین اظهارنظرهایی روبه‌رو خواهید شد «تو واقعا قضیه رو درک می­کنی!» یا «راستی راستی می­فهمی من اینجا چی می­‌کشم» .

۲.آگاهی شخصی: شما «آن‌ها» را درک می­‌کنید.

نشان دهید که نقاط قوت و ضعف، اهداف، امیدها، اولویت­‌ها، نیازها، محدودیت­‌ها، ترس­‌ها و دغدغه­‌های آن‌ها را درک می­‌کنید. علاوه‌براین، نشان دهید که مایلید با شخص آن‌ها از نزدیک ارتباط برقرار کنید. وقتی این کار را درست انجام می‌­دهید، از آن‌ها می­‌شنوید که چیزهایی از این دست می­‌گویند: «تو واقعا من رو درک می­کنی!» یا «راستی راستی می­فهمی من تو چه وضعیتی هستم».

۳. آگاهی از راه حل: شما راه پیشرفت آن‌ها را می­دانید.

به دیگران راه مثبتی نشان دهید که به آن‌ها امکان می‌­دهد منطبق با شرایط خودشان پیشرفت کنند. به آن‌ها روش­ و انتخاب­‌های گوناگونی نشان دهید که آن‌ها را قدرتمندتر کند. براساس شناختی که از موقعیت آن‌ها دارید و این‌که چه مواردی برای‌شان حساسیت یا آسیب‌­پذیری بیشتری دارد، امکاناتی را پیشنهاد دهید که وضعیت را بهبود بخشد. به آن‌ها کمک کنید مسائل را روشن­تر ببینند، حس بهتری داشته باشند و هوشمندانه‌­تر عمل کنند. هنگامی که موفق می­‌شوید، از آن‌ها خواهید شنید «این راه ممکنه واقعا جواب بده!» یا «متوجهم که این چه کمکی بهم می­‌کنه».

یک نمونه خوب

یکی از نمونه­‌های موردعلاقه‌ی ما «مایک کریتلی»[۶]، مدیرعامل اسبق شرکت فوق­‌العاده موفق «پیتنی باوز»[۷]، است. مایک یکی از مدیرعامل‌­های برجسته‌­ای است که در کتاب درخشان «جیم کالینز»[۸] درباره‌ی رموز دستیابی به اهداف در تجارت­‌های موفق، مدیرعامل‌­ها: از خوب تا عالی[۹]  معرفی شده‌­اند.

یکی از بسیار نقاط قوت مایک، توانایی تعامل با اعضای تیم خود، با توجه به شرایط و سبک و سیاق هر شخص است. این کار وی را در بالا بردن عملکرد و افزایش انگیزه‌ی تیم موفق کرده است. هنگامی که در این‌باره از او پرسیدیم، گفت «اغلب آنچه به افراد انگیزه می­‌دهد رفتارها و حرکات مختصر و کوچکی هستند. لازم است یک رهبر برای این کار اول خوب گوش فرا دهد. این مستلزم توجه به این است که چه حرکات و نکاتی برای دیگران بسیار با معنا تلقی می­‌شود».

به عنوان مثال، یکی از کارمندان مایک با او گفتگوی مختصری داشت درباره‌ی مشکلاتی که به‌خاطر با پذیرفتن یک فرزندخوانده برایش پیش آمده بود، و این‌که شرکت پیتنی باوز برای اخذ تأیید شرایط فرزندخواندگی مزایای کافی در اختیار کارمندانش قرار نمی‌­دهد[۱۰]. چند هفته پس از آن این کارمند و همسرش نامه­ای از مایک دریافت می‌­کنند که ورود فرزند جدید به خانواده‌ی را به آن‌ها تبریک می‌­گوید- همراه با نامه یک چک به عنوان مزایای فرزندخواندگی بود که شرکت به‌تازگی تصویب کرده بود در اختیار کارمندانش قرار دهد.

وقتی مایک بازنشسته شد، کارمندان پیتنی باوز یک فیلم ویدیویی ساختند که در آن از تأثیر مثبت وی روی دیگران قدردانی شده بود. همگی از این حرف می­‌زدند که مایک چگونه آن‌ها را “درک می­‌کرد”؛ تماس­‌ها و کارهایی که باعث شده بود انسان­‌های بزرگی در طی سالیان فعالیت وی به‌عنوان نیروی کار جذب شرکت شوند و برای ماندن و ادامه‌ی کار خود همواره انگیزه‌ی قوی داشته باشند.

این ویدیو مجموعه‌­ای از شواهدیست که بازگو می­‌کند چگونه کریتلی می­‌توانست شرایط آدم‌­ها را درک کند.  این همان چیزی است که باعث می‌­شود کارمندانش مراتب قدردانی خود را برای ابد در یک فیلم ثبت کنند؛  فیلمی که همه می­‌توانند ببینند و تحت‌تأثیر آن قرار گیرند.

به یاد داشته باشید که آن‌ها این تیم را زمانی ساختند که مایک دیگر مدیرعامل نبود و قدرتی نداشت.

شما هم، درست مثل مایک کریتلی، اگر از این سه راه برای درک دیگران استفاده کنید (موقعیتی، شخصی، و معطوف به حل مسئله) می­‌توانید مردم را بشناسید که واقعا چطور آدمی هستند، با چه چیزهایی روبه‌رو‌یند، و به چه چیزهایی نیاز دارند تا به جلو حرکت کنند.  این راهی بسیار قدرتمند برای کسب نتایج بزرگ و مستحکم کردن رابطه‌­هاست.

هنگامی که می­‌خواهید بر دیگران تأثیر بگذارید، سعی نکنید آن‌ها را به زور در جایگاه خودتان قرار دهید. در عوض با پرسیدن این سؤال‌ها از خود، خودتان را به جای آن‌ها بگذارید:

  • آیا من این انسان را درک می­‌کنم؟
  • آیا من وضعیت او را می‌­فهمم؟
  • آیا من پیشنهادهایی به او می­دهم که به پیشرفتش کمک می­‌کند؟
  • آیا او می­‌فهمد که من متوجه مشکلش هستم؟

[۱] Mark Goulston

[۲] Heartfelt Leadership

[۳] John Ullmen

[۴] UCLA Anderson School of Management

[۵] Real Influence: Persuade Without Pushing and Gain Without Giving In (Amacom, 2013)

[۶] Mike Critelli

[۷] Pitney Bowes

[۸] Jim Collins

[۹] Good to Great CEOs

[۱۰] Adoptive benefit

 

درباره‌ی نویسندگان

«مارک گولستن»[۱] روانشناس متخصص امور تجاری، مشاور مدیر‌عامل، یکی از سخنرانان اصلی و از مؤسسان شرکت «هارت-فلت لیدرشیپ»[۲] است. دکتر «جان اولمن»[۳]، از ناظران سایت MotivationRules.com و استاد مدرسه‌ی مدیریت «اندرسن» در دانشگاه کالیفرنیا[۴] است. این دو با هم کتاب « تأثیر راستین: بدون تحت فشار قرار دادن تشویق کنید و بدون تسلیم شدن برنده شوید»[۵] را تألیف کرده­اند.

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

مطالب مرتبط

Customer-Types-and-Complaints-2

بومی سازی دانش مدیریت و فرایندها

The role of the consultant

دلایل به خدمت گرفتن مشاوران مدیریت توسط سازمان ها در قالب نقش های رسمی و غیررسمی

company-business-set-up-service-startup-advisory-consultants-500x500

اثرات مشاوره مدیریت و اندازه گیری تاثیر آن بر روی سازمان ها

Technology-Consultant

ظهور مشاوره مدیریت – بخش سوم

unnamed

چالش های مشاوره مدیریت – بخش دوم

رشد کسب و کار

چیستی و کارکردهای مشاوره مدیریت