چرا با وجود بالا بودن درصد بیکاری، هنوز استخدام نیرو کار مناسب مشکل است؟

نویسنده :
مدیران بیست‌ویک
تاریخ انتشار :
۰۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها :

رابرت موریتز رابرت (باب) ای. موریتز رئیس شریک ارشد پرایس واتر  هاوس کوپرز[1]، عضو امریکایی پی دبلیو سی اینترنشنال[2] است که از سوی شریک امریکایی برای خدمت چهارساله برگزیده شده است. [1] Price waterhouse Coopers…

header_0

رابرت موریتز

رابرت (باب) ای. موریتز رئیس شریک ارشد پرایس واتر  هاوس کوپرز[1]، عضو امریکایی پی دبلیو سی اینترنشنال[2] است که از سوی شریک امریکایی برای خدمت چهارساله برگزیده شده است.

[1] Price waterhouse Coopers

[2] PwC International

به‌راستی چرا شرکت های آمریکایی، اقتصاد جهانی را به‌سوی بهبود هدایت نمی کنند؟ بازارهای نامنظم سرمایه، ریسک سیستماتیک، سیاست های مالیاتی و عدم قطعیت، همگی به‌عنوان مقصران اصلی این مساله عنوان می شوند و به راستی هم، هرکدام از این عوامل در ایجاد چنین وضعیتی دخیل هستند؛ ولی عامل پنهان دیگری هم وجود دارد که اهمیت سایر عوامل را تحت الشعاع قرار می دهد و اگر راجع به آن بحث و تبادل نظر صورت نگیرد، وضعیت آمریکا در جهان به همین شکل نامطلوب باقی خواهد ماند. عامل مذکور، همان نبود تناسب بین مشاغل تخصصی و استعداد مورد نیاز برای بر عهده گرفتن چنین مشاغلی است. کوتاهی در پرورش چنین استعدادهایی، مسیر شرکت های آمریکایی را برای نوآوری و رقابت مسدود کرده است.

این مشکل به طرز نگران‌کننده‌ای، همه‌گیر است و تنها محدود به تاز‌ه کارها نمی­شود. طبق پانزدهمین بررسی سالانه‌ی پرایس واترهاوس کوپرز، که ژانویه‌ی گذشته در گردهمایی افتصاد جهان در داووس سویس منتشر شد، نزدیک به 50% مدیران‌عامل از تمامی نقاط جهان و در تمامی بخش‌های موجود، معترفند که این شکاف مهارتی، روز‌به‌روز در حال بزرگتر شدن است.

چرا یافتن کارمندان با استعداد، برای شرکت­های آمریکایی (و اروپایی) تا بدین حد سخت شده است، آن هم زمانی که نرخ بیکاری بدین حد بالاست؟ چرا مدیران‌عامل کماکان به همان سختی موجود در بازار کار رقابتی گذشته، استعدادهای مورد نیاز خود را می‌یابند؟

مشکل آن است که بحران مالی‌ای که میزان بیکاری را تا بدین حد افزایش داده است، در مقابل آثار ناشی از دگرگونی­های دیجیتال در بازارهای جهانی، بسیار ناچیز است. این دگرگونی­ها بسیار پیشتر از بحران مالی در حال رخ دادن بود؛ اما اکنون که دیگر حرکت­ها و گرایش­ها در بازار خاتمه یافته یا سرعت خود را کاهش داده‌اند، دگردیسی­های اقتصاد دیجیتال بدون مشکل خاصی به حرکت خود ادامه می‌دهند.

در این حرکت به سمت آینده، اتفاق بسیار جالبی افتاده است: نوآوری­هایی نظیر گوشی­های هوشمند و راحتی نقل‌و‌انتقال داده­های مالی از طریق فناوری تلفن همراه، تأثیری بسیار آنی‌تر و مثبت‌تر روی اقتصادهای نوظهور (در مقابل اقتصادهای توسعه یافته)؛ داشته است ضمن آن رویکرد عمومی به نفع آن‌هاست، دیگر نیازی به جایگزین کردن یا نابود کردن خلاقانه‌ی یک صنعت پرسابقه‌ی عظیم هم وجود ندارد. آن‌ها با دور زدن هزینه­های سنگینی که برای ایجاد زیرساخت­های هر شرکتی لازم است، به جای جاسازی سیم در زمین، یکراست به سراغ تلفن همراه رفتند!

شرکت­ها و بخش­های صنعتی در غرب تنها در سالیان اخیر توانسته­اند تحقق وعده‌ی «انقلاب دیجیتال» را احساس کنند و اثر عمیق آن ‌را دریابند. به گفته‌ی مدیرعامل یکی از بانک‌های مورد بررسی، «رقیبان آتی ما، نه بانک­های سنتی، که شرکت‌هایی بزرگ مجهز به فناوری خواهند بود».

این تغییر پارادایم، کم‌کم در حال آشکارتر شدن است. شرکت­های تولید‌کننده، دوباره توان رقابتی خود را در فرایند تولید از طریق به کار بردن فناوری‌های جدید باز می­یابند. شرکت­های تولید کننده‌ی کالاهای مصرفی سعی می­کنند راهی برای فروش مستقیم به خریداران پیدا کنند. خرده‌فروشان، که همواره به‌عنوان پخش‌کننده­های کاملا داخلی به آن‌ها نگریسته می­شد، در حال گسترش فعالیت خود در سطح جهانی و تبدیل به فروشندگان «چند کاناله» هستند.

به طور سنتی چنین دگرگونی­هایی به ایجاد شکاف­های مهارتی موقتی می­انجامد؛ اما دگرگونی در این مقیاس مطمئنا زمان بسیار بیشتری نسبت به شرایط مشابه در گذشته خواهد برد. این امر، بدان معنی است که احتمالا یافتن راهی برای جبران کمبود یا نبود تناسب موجود بین استعدادها و تقاضا برای نوآوری مداوم، کماکان در رأس برنامه­های مدیران‌عامل شرکت­های مختلف در شرق و غرب جهان قرار خواهد داشت؛ حتی بسی پس از سپری شدن دوران بحران مالی جهانی.

طبق بررسی‌ها، هم اکنون 75% مدیران عامل در آمریکا و 70% مدیران عامل در کل دنیا، در حال سرمایه‌گذاری روی «آموزش» هستند تا شاید بدین وسیله، بتوانند وجود کارمندان واجد شرایط را در آینده برای خود تضمین کنند. چنین آموزش­هایی احتمالا باید به‌طور مستمر در جریان باشند؛ زیرا انقلاب دیجیتال، هم چون پیش، نقشی اساسی در نوآوری فناوری بازی می­کند. البته، شرکت­ها قادر نیستند این کار را به‌تنهایی انجام دهند. همزمان که مسیر خروج از بزرگترین رکود اقتصادی هشتاد سال گذشته را طی می‌کنیم و به سمت اقتصاد رو به رشد دیجیتال قدم بر‌می­داریم، 57% از مدیران‌عامل در آمریکا بر این باورند که ایجاد و حفظ نیروی کار ماهر باید در رأس امور دولت­ها قرار داشته باشد. بنابراین در حالی که تمایل به سرمایه‌گذاری بر سر جای خود وجود دارد، مدیران‌عامل در آمریکا به دنبال ایجاد مشارکت­های عمومی-خصوصی بیشتری هستند تا بتوانند بطور کامل چالش­ها و فرصت­های این دگرگونی دیجیتال را پوشش دهند؛ دگرگونی‌ای که در مقابل، به آن‌ها کمک می­کند تا قدرت رقابتی خود را مانند گذشته حفظ کنند.

اما فراتر از آن، برای این‌که شرکت­های آمریکایی بتوانند توان رقابتی خود را حفظ کنند، لازم است که به دنبال یافتن نیروی کاری باشند که نه تنها آموزش دیده و با این فناوری­های در حال دگرگونی آشنا باشند، بلکه روحیه‌ی کارآفرینی قدرتمندی برای یافتن کاربردی عملی، پرحاصل و سودبخش برای به‌کارگیری توانایی­ها و استعدادهای خود، در خویشتن ایجاد کنند.

مطالعه سایر مقالات

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

مطالب مرتبط

ترس از مرگ کرونا

بی‌رحمانه در تیررس اخبار مرگ‌ومیر

آداب حضور در شبکه های اجتماعی

اثربخشی گروههای مجازی

unnamed (1)

روانشناسی پرسنل در دوران بحران , اندرز‌های روانشناسان برای دورکاران تازه‌کار

چرا با وجود بالا بودن درصد بیکاری، هنوز استخدام نیرو کار مناسب مشکل است؟

نظام پرداخت ناپایدار

مشاوره مدیریت حقوق و دستمزد – اصلاح نظام پرداخت سازمان، چه کسی برنده است؟

استعداد کارکنان

مهارت­ های پنهان در قابل اعتمادترین کارکنان شما